Tuesday, September 15, 2009

امروز


فرمهاي كبك و شنبه پست كرديم ودوشنبه صبح توي سايت آرامكس چك كردم رسيده بود.ديگه منتظريم تا فايل نامبر بياد البته ني ني هم مهرشون كرد به يمن قدم مباركش  .
مهربانو امروز ويزاش اومد.خيلي خوشحال شدم براي مهربانو و دلم گرفت براي تنهايي خودم.راستش اينجا خيلي تنهام .  تازگيهابراي  وارد كردن ادمهاي جديد به زندگيم خيلي وسواسي شدم و حوصله ندارم هي خودم وتوضيح بدم چشمم هم ترسيده از سر اون فريده ....براي همين اين روزا خيلي تنهام البته خيلي احساسش نمي كنم اما رفتن مهربانو برام خيلي سخت مي شه شايد خودشم ندونه چقدر دوستش دارم و چه حس خوبي دارم وقتي توي اون اتاق نشسته حتي اگه با هم حرفم نزنيم طي روز .
امتحان آيلتس دارم اما خيلي اضطراب ندارم از وقتي فايل كبك و بازكرديم .خانم پناهي مي گفت سال ديگه زمستون كه داره برف مياد من چمدون مي بندم برم نمي دونم تا خدا چي بخواد .نمي تونم قايم كنم كه خيلي بهش فكر مي كنم و براش برنامه ريزي مي كنم تا اون تاريخ اما آنچه دلم خواست نشد آنچه خدا خواست همان شد تا ببيني چي مقدره و خواستش چيه.
دلم تغييرات توي خودم مي خواد براي همين رفتم دوباره ناخن كاشتم وامروز وقت بوتاكس دارم و مي خوام برم مشه موهامو كه رفته بالا دوباره درست كنه برام.كلاسهاي زبان كانون هم كه از اول مهر دوباره مي ره با يه ترم فاصله .لم يه ورزشي مي خواد اما اينقدر اين روزا خسته ام كه دلم مي خواد فقط بعد از ظهرا كه مي رم خونه استراحت كنم براي همين هيچ كاره ديگه اي حال ندارم انجام بدم جز اينكه خونه باشم با بچه هام واستراحت و سريالهاي فارسي وان و ببينيم با هم نمي دونم شايد در آينده يه كمي بهتر شدم اكه اينطوري بشه مي خوام پنچي و ببرم كلاس باله و شنا    


No comments: